از جلو از راست نظام!

رباطی است اینجا، رباطی برای آنانکه نمی خواهند بمانند!

از جلو از راست نظام!

رباطی است اینجا، رباطی برای آنانکه نمی خواهند بمانند!

سلام

جواب امتحان سال قبل و چندی از تمرین هایی که نزدیک بود در امتحان بیان قرار گرفته!

نکته1:جواب سوالاتی که مخصوص تجربی هست به زودی قرار خواهد گرفت.

نکته2:در سوال دوم از نمونه سوالات واحد ها باید کلوین باشند که اشتباه درج شده و جواب نهایی 76.9 درجه کلوین میشود.


امنحان سال قبل:

http://bayanbox.ir/id/3909604607749703916?info

http://bayanbox.ir/id/5953267782508187826?info

http://bayanbox.ir/id/7068120894364636090?info

http://bayanbox.ir/id/7451543418417197787?info


نمونه سوالات

http://bayanbox.ir/id/4054403694955136499?info

http://bayanbox.ir/id/6665284431744479555?info


۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۳
احمد حدادی

هوالحق

در باب رشد فردی انسان سخن می گفتیم.

کمی در باب ابعاد انسان حرف زدیم و اندکی به فرآیند آموزشی پرداختیم.

به طور خلاصه گفتیم رشد همسان انسان در همه ابعاد، نیازمند تحصیل، تهذیب و ورزش است.

در حوزه تحصیلی اندکی در باب نظام آموزشی موجود در دنیا سخن گفتیم.

اما انسان برای رشد خود نیازمند آموزش هایی است که با توجه به نظام رسمی موجود در آن نظام کاملا تامین نمی شود.

دانش آموز بعنوان قربانی این نظام، از آنجایی که خود موجودی هوشمند و در حال پیشرفت است، باید چاره ای برای خود بیاندیشد.

برای تحصیل در روند غیر رسمی دانش آموز می تواند به کسب علم و تجربه بپردازد.

کسب علم از چند راه ممکن است. هم میتوان در کلاسهای فرابرنامه شرکت کرد و هم می توان به مطالعه هدفمند و خارج از نظام پرداخت.

در این نوشتار و با توجه به برگزاری نمایشگاه کتاب در تهران، اندکی به موضوع مطالعه می پردازیم.( چنانچه مخاطب چنین درخواست کرده بود)

 

این سالها هرکجا خواستم کتاب معرفی کنم از اینجا شروع کرده ام:

1. من و کتاب   انتشارات سوره مهر

" من هر زمانی که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان می افتم ، قلبا غمگین و متاسف می شوم.  این به خاطر آن است که درکشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلا ده برابراین میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد. اگر به دلیل پرچمداری تفکر اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب بیاورید، این معنا صدق می کند; چون اسلام به کتاب خواندن و نوشتن، خیلی اهمیت می دهد."

این متن ابتدای کتاب پرارزشی است که نمی دانم چرا تا اینجا، و این زمان از عمر این وبلاگ به عزیزانم معرفی اش نکرده ام. " من و کتاب" مجموعه ایست از گفتارها و گاهاً نوشتارهای سید علی خامنه ای ( مد ظله العالی ) در باب کتاب. در جاهایی به تبیین اوضاع کتاب کشور و آنچه باید باشد و نیست می پردازد و دغدغه های آقایی را به ما نشان می دهد که صفت آقایی فقط برازنده اوست.

این کتاب شاید رویه ای دیگر از شخصیت چند لایه کسی را به ما نشان می دهد که دوست و آشنا از سر حب و بغض خیلی چیزها در بابش گفته اند. کسی که بی شک خارج از انکه ولی فقیه ما باشد و مرجع بزرگ عالم تشیّع، بی شک انسان بزرگی است. ( تردیدی اگر دارید سری بزنید به تعریف انسانهای غیر ایرانی و غیر مسلمانی که از ایشان تعریفات عجیبی کردند.) در این کتاب به نقل از ایشان می خوانیم:

"من در دوران جوانی زیاد مطالعه می کردم. غیر از کتابهای درسی خودمان مطالعه می کردم و می خواندم، هم کتاب تاریخ، هم کتاب ادبیات، هم کتاب شعر و هم کتاب قصه و رمان می خواندم. به کتاب قصه خیلی علاقه داشتم و خیلی از رمانهای معروف را در دوره نوجوانی خواندم. شعر هم می خواندم. من در دوره نوجوانی وجوانی، با بسیاری از دیوانهای شعر آشنا شدم. به کتاب تاریخ علاقه داشتم، و چون درس عربی می خواندم و با زبان عربی آشنا شده بودم، به حدیث هم علاقه داشتم. الان احادیثی یادم است که آنهارا در دوره نوجوانی خواندم و یادداشت کردم. دفتر کوچکی داشتم که احادیث را در آن یادداشت می کردم. احادیثی را که دیروز یاهمین هفته نگاه کرده باشم، یادم نمی ماند; مگر این که یادآوری یی وجود داشته باشد; اما آنهایی را که در آن دوره خواندم، کاملا یادم است. شماها واقعا باید دوره نوجوانی وجوانی را قدر بدانید. هرچه امروز مطالعه می کنید، برایتان می ماند و هرگز از ذهنتان زدوده نمی شود. این دوره نوجوانی،برای مطالعه کردن و یادگرفتن، که مطالعه کردن و یاد گرفتن ، دوره خیلی خوبی است; واقعا یک دوره طلایی است و با هیچ دوران دیگری قابل مقایسه نیست.

من نمی دانم شماچه قدر از تاریخ معاصر اطلاع دارید و چه قدر آن را خوانده اید. چه قدر خوب است که شماها در تابستان که قدری فراغت پیدا می کنید، واقعا برنامه ریزی کنید و قدری از تاریخ معاصر، از جمله همین قضیه تنباکو را مطالعه کنید. کتابهایی هم در باره این موضوع نوشته شده، که مناسب است آنها را بخوانید.
البته مطالعه کتابهای امین را می گویم. بعضیها هستند که چون پای روحانیت و دین در میان است، عنادی که با دین دارند، حاضرنیستند به افتخار به این بزرگی اعتراف کنند و آن را مطرح نمایند."

در یک کلام این کتاب دروازه ای است به سوی باغستان کتاب. کتابی که نشر فاخر سوره مهر به بهای کمی در اختیار خواننده اش می گذارد. خواندنش را به دانش آموزان راهنمایی، دبیرستان و دانشجویانی که هنوز این را نخوانده اند توصیه می کنم.

 

2. در خدمت و خیانت روشنفکران      نوشته جلال آل احمد

3. حلزونهای خانه بدوش        سید مرتضا آوینی

4. هفت عادت مردمان موثر      استفان کاوی

در باب این حتاب ها هم توضیح خواهیم نوشت

ان شا الله.

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۸
احمد حدادی

هوالحق

اندکی در باب ریشه های سیستم آموزش ممکن سخن گفتیم. برای آنکه در این باره زیاده گویی نکنیم

می توانید اطلاعات بیشتری در این فیلم بیابید.

اما چرا نظام آموزشی در خیلی از نقاط دنیا به برگزاری کنکور ورودی برای مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی روی می آورد؟

دلیل خیلی ساده است. در دانشگاه های خوب و رشته های خوب برای همه جا نیست!! پس باید بگونه ای عادلانه بهترین ها را انتخاب کنیم!!

این روش باید بدون حرف و حدیث، کاملا خالی از سلیقه و تکرار پذیر باشد.

برگزاری آزمون تستی ساده ترین راه و معمول ترین راه موجود برای پاسخ به پرسش فوق است!

چون هم به صورت کاملا صفر و یکی و توسط رایانه تصحیح می شود و سلیقه فردی در آن راه ندارد.

همه همزمان می توانند در آن شرکت کنند و هر ساله می شود آن را برگزار کرد و بر اساس رتبه خروجی ها را در داتشگاه ها و رشته ها تقسیم کرد.

پس یک سوال جدید؟

چرا کنکور بد است؟

پاسخ این سوال خیلی ساده است.

همه دلایل مطرح شده برای سیستم آموزشی را در نظر بیاورید.

حال بنگرید کنکور چه مهارتهایی را ارزیابی می کند؟

1. تسلط علمی به مطالب غیر کاربردی ( چنانکه در بحث های قبل گفتیم)

2. سرعت در حل سوال

3. توانمندی در حفظ و بازپردازش همه مطالب در یک بازه کوتاه زمانی

4. سرعت عمل

5.میزان آشنایی با شیوه تست زنی

6. دقت در محاسبات و آزمون دادن!!!


به موارد بالا نگاه کنید؟

کنکور فقط می خواهد پارامتر اول را بسنجد... هرچند این پارامتر هم خالی از ارزش واقعی است ولی کنکور حتا توان تشخیص آنچه خود می خواهد را هم ندارد. پارامتر اول کاملا تحت الشعاع موارد بعدی است و در نتیجه...

خروجی کنکور می رود به دانشگاه...

و دانشگاه خالی از هدف نهایی ورودی های نامناسبی هم جذب می کند!!!


حال بنظر شما راه حل جایگزین چیست؟

به پاسخ این پرسش و روش های درست عبور از آزمون خواهیم پرداخت

ان شا الله

یاعلی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۳۷
احمد حدادی

هوالحق

در پی اصرار مخاطب برای بحث در باب کنکور خارج از روال معمول و پیش از آنکه بحث به این موضوع برسد، اندکی در باب این پدیده خواهیم گفت.

متن زیر بازنشر مقاله ایست در باب روش درس خواندن در دروس مساله محور در سالهای دبیرستان.

این روال را به طور منظم ادامه خواهیم داد ان شا الله.


.دروس مسئله محور را چگونه بخوانیم؟

برای پاسخ به این پرسش اول باید دروس مساله محور را بشناسیم. دروس مساله محور دبیرستان عبارتند از :

ریاضی، فیزیک، هندسه، آمار، ترکیبیات و بخشهایی از شیمی

در این دروس از شما انتظار می رود ضمن اینکه مفاهیم پایه و اساسی را میدانید، بتوانید مسائل این دروس را هم حل کنید. مسائلی که برخی تکراری هستند، برخی مشابه سوالات حل شده قبل هستند و برخی هم کاملا نو و جدید به نظر میرسند حال آنکه با همان مفاهیم و توانمندی هایی که کسب کرده اید و البته اندکی خلاقیت(!) باید بتوانید به این سوالات پاسخ بدهید.

وقتی در کار دانش آموزانی که در این دروس ضعیف هستند دقیق می شویم ، مشاهده می شود که همگی خصوصیات مشترکی را دارا هستند؛ مثلا:

-           در هنگام حل مسئله به توانایی خود هیچ اعتقادی ندارند.

-           اصولاٌ روش درست فکر کردن به مساله را بلد نیستند.

-           شاید می پندارند که این دروس نیازی به تفکر ندارد.

-          این دروس را به قول خودشان همانند یک درس حفظی مطالعه می کنند ولذا اگر در امتحان مسایل حل شده را با اندک تغییری به آنها بدهند از حل آن سوال عاجز می شوند.

-          در کلاس درس جزوه خود را با چند رنگ وبسیار زیبا می نویسند و متا سفانه این جزوه فقط نوشته می شود و خوانده نمی شود.

-          وقتی استاد مسئله ای را برایشان حل می کند و دوبار هم توضیح می دهد وقتی که می خواهند آن سوال را یادداشت کنند برای نوشتن هر کلمه آن دوباره تخته را نگاه می کنند!

در این جا یک روش بسیار ساده برای مطالعه ریاضی توضیح می دهیم که امیدوارم بتوانید آن را در عمل به کار ببرید.

نکته اینجاست که دروس مسئله محور اصلا خواندنی نیستند. شما بعد از یک مرور کلی روی مبانی کلی درس،  باید مهارت حل مسئله کسب کنید.

حتما تا بحال برایتان اتفاق افتاده که حل مسئله ای را پیش از امتحان خوانده اید و همان مسئله یا مسئله ی شبیه آن در امتحان آمده و شما نمی توانید آنرا حل کنید!

این اتفاق به شکل ها مختلف پیش می آید. شکل نادرتر آن است که اساسا طریقه حل مسئله سر جلسه امتحان یادتان نیاید و شکل بسیار معمول آن این است که مقداری از راه حل مسئله را پیش می روید اما جایی گیر می کنید و نمی توانید از آنجا جلوتر بروید و مشکلاتی در راه پیش می آید که هنگام خواندن برای امتحان اصلا به آنها فکر نکرده بودید.

برای حل این مشکل باید چند کار بکنید:

1-     سر کلاس:

 در کلاس درس باید تمام حواستان به کلاس درس باشد. 70 درصد یادگیری این دروس درکلاس رخ می دهد و اگر شما در کلاس خوب دقت نکنید و احیاناً از کلاس عقب بیافتید باید وقت خیلی بیشتری بعد از کلاس صرف جبران آن کنید. در طول کلاس اگر معلم مسئله ای را حل کرد وخواستید آن را بنویسید با تکیه بر آنچه که یاد گرفته اید آن سوال را بنویسید و از تخته رونویسی نکنید ، البته این کار نیاز به مختصری تمرین تمرکز دارد . دقت کنید با این کار شما در همان کلاس یکبار درس را میشنوید، و یکبار مرور می کنید.

2-     بعد از کلاس:

 درس هر روز را باید همان روز خواند. توصیه می کنیم که مطالبی را که در کلاس ثبت کرده اید یکبار دیگر با دقت بخوانید و خودتان مثالهای درس را در منزل از نو حل کنید. این فرآیند باعث تثبیت یادگیری می شود. ضمناً اگر تکلیفی هم آن روز به شما داده شده در همان روز انجام دهید. به این روش هم امکان از دست دادن تمرینات و احیانا ناقص ماندن تمرینات را از دست می دهید(!) هم یادگیری شما تکمیل می شود.

3-       در حل تمرین هیچ وقت قلم وکاغذ را فراموش نکنید و از حل مسایل به شکل ذهنی اجتناب کنید زیرا در بسیاری از مواقع وقتی به حل مسئله ای می پردازیم می بیننیم که حدس های ما در حل مسئله درست نبوده اند ، همین طور وقتی سوال حل شده ای را مطالعه می کنید آن سوال را با حوصله بنویسید این کار باعث می شود که ذهن شما مسئله را خوب پردازش کند ولذا یادگیری شما با دوام شود. تجربه ثابت کرده است که دانش آموزانی که از روی حل المسائل سوالها را می خوانند شاید به سرعت (البته به نظر خودشان) آن را بفهمند ولی با سرعتی بیشتر آن را فراموش می کنند. تنها و تنها دلیل این مشکل این است که آنها مسئله ها را "خوانده اند" و تنها و تنها چاره حل مشکل این است که مسئله ها را خودشان یکبار از سر تا ته، بدون کمک از جزوه حل کنند.

4-     اگر شروع به حل مثال های جزوه بدون استفاده از راه حل نوشته شده در آن کنید، آنوقت اولا راه حل در ذهنتان ثبت می شود و ثانیا مشکلاتی که قرار است سر جلسه امتحان گیرتان بیندازند، پیش از آن گیرتان می اندازند. اما گیر سرامتحان، چاهی است که از آن نمی توان به سادگی بیرون آمد و گیر قبل از امتحان مثل دست انداز است!

5-     پس برای درس های مسئله محور در خواندن جزوه و کتاب، انرژی زیادی نگذارید و وقت و انرژی را مصروف حل مسئله کنید. بهترین مسئله ها برای حل کردن هم مثال های خود جزوه است. برای اینکه توسط معلم دست چین شده تا بیشتر زوایای مطلب را در مدت کمی روشن کند.

6-     حتما، حتما و حتما وقتی این دروس را دوره می کنید، حل مثالها را نگاه نکنید و خودتان از نو مثالهای حین درس را حل کنید و اگر در حل آنها مشکل پیدا کردید به سادگی به سراغ حل آماده نروید و رویشان وقت بگذارید که با انجام این کار، به طور معمول،70 -80 درصد کار شما برای آن درس تمام شده است.

7-     پس از خواندن جزوه و حل تمام مثالهای آن از نو، به سراغ حل تمرینات بروید..برای حل تمرین وقت بگذارید. کسانی که برای حل تمرین تلاش نمی کنند باید برای امتحان چندین برابر تلاش کنند یا تاسفش را بخورند.

8-     یادتان باشد آنها که در این دروس از همه موفق تر هستند، کسانی هستند که بیشتر درگیر مسائل می شوند.

9-     یاعلی...

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۴۷
احمد حدادی

هوالحق

در باب رشد اندکی سخن گفتیم و به صورت تخصصی به حوزه تحصیل علم رسیدیم.

حال می خواهیم اندکی در باب ساختار آموزش در دنیا صحبت کنیم.

اساسا مدرسه ( و در کل نظام آموزش عمومی ) به سبک کلاسیک موجود در اکثر کشورهای دنیا، حاصل مجموعه ای از تحول ها در نظامات اداری صنعتی دنیا هستند.

بیایید سری بزنیم به جهان در 1000 سال پیش


آن روزگار که زندگی با سرعتی بسیار کمتر از امروز جاری بود، در کشور ما مکتبخانه ها و یه اصطلاح ملاها، کار آموزش کودکان را بر عهده داشتند. به آنها قرآن و ادب و حساب و فقه می آموختند و اگر از طب و هیات( نجوم ) سررشته ای داشتند در اختیار بچه ها می گذاشتند. در این ساختار خرد و نه برنامه ریزی شده، همه به سطحی اولیه از دانش مورد نظر خود میرسیدند و دانش کاملا عمومی و غیر تخصصی عرضه میشد . در این روال بیشتر افراد به اندک دانش اولیه خود اکتفا می کردند و ترجیح می دادند به سراغ کسبی بروند و. زندگی عادی برای خودشان بسازند. و اندکی از افراد پیدا میشدند که بدنبال علم، می دویدند و هرطور که شده می آموختند و تجربه می کردند و حتا خودشان مرزهای علم را جلو میبردند.

لذا در این روزگار علم عمومی است و یک نفر هم طبیب میشود، هم حکیم، هم فیلسوف، هم ادیب و هم منجم، و هم فقیه در علوم دینیه!! ( فی المثل بخوانید از بوعلی سینا، فارابی، خیام، عطار غیاث الدین جمشید کاشانی و ...)

در این عصر علم در کهن دیار عرب، در حال اضمحلال است و چیزی از تمدن اسلامی در آنجا باقی نمانده جز نظام خلیفه گری موروثی. در اروپا هم جهل و سیاهی حاکم است چنانکه گل و لجن همزاد انسان اروپایی بوده و آدم کشی و غارت کسب و کار اقوام مختلف ( رجوع کنید به جنگهای وایکینگ ها و بالتیکی ها و ... )

آمریکای جهانخوار هم هنوز از مادر زاده نشده و اندک نژاد سرخپوست اصیل آمریکایی در یک زندگی سنتی جنگلی و با فاصله از تمدن های بشری بیشتر در هوای حیوانی می زیسته.

در این میان البته تمدنهایی در آسیای جنوب شرقی هستند که علوم زیادی را گسترش داده اند و همچنان هم پابرجا و مستحکم پیش می رفته اند. ( چنانکه به واقع در افسانه هایی چون جومونگ سیر تولید اسلحه را دیده اید و می دانید!!)

و یونان، مهد هندسه، منطق و فلسفه در غرب، ظاهرا به باتلاق دانشمند تبدیل شده و دیگر اثری از پیشرفت های علمی یا تولد دانشمن در این بلاد نیست.

جلوتر که بیایید چند نقطه تحول در این سیر می بینید. اولین و مهمترین تحول، یک تحول فکری و عمیق در دل مذهب مسیحیان در اروپا و ایجاد پروتستانیزم در دین مسیحیت است. اندکی جلوتر انقلاب صنعتی چرخ بازی را می گرداند و ...

قریب به 400 سال پیش...

ایران در اثر بی کفایتی خاندان سلطنتی و وابستگی کور کورانه به سایر ملل جهان به شدت ضعیف شده و نه تنها پیشرفتی در علم و صنعت ندارد که در وسعت قلمرو در هر سال کیلومترها عقبتر رانده می شود.

آمریکا هنوز زاده نشده، سرخپوستان بی خبر از همه جا در زندگی خود مغروقند و اروپا...

اولین کارخانه های صنعتی شروع به کار کرده، کارخانه کارگر می خواهد و کارگر خانه،

کارخانه ها شهرکهای مسکونی برای کارگرانشان احداث می کنند به چند هدف، اولا حذف هزینه حمل و نقل کارگرها، دوما بالاتر بردن ساعت کاری و راندمان کاری کارگرها و سوما...

استفاده از نیروی زنان کارگر ها در پشت صحنه بعنوان نیروهایی کم دردسر و ارزان!!

ادنکی بعد کارخانه دارها متوجه یک سرمایه عظیم می شوند. کودکانی که در این خانه ها متولد شده اند.... کودکانی که باید به زودی جای پدرانشان را بگیرند....

یک تصمیم سرنوشت ساز و ایجاد کلاس...

کلاسی برای آموزش کار به کودکان، تا هم زودتر سرکار بیایند هم بهتر و متخصص تر باشند!!

این کلاس ها در همه تخصصها و به گونه ای متمرکز شکل میگیرد و مدرسه ساخته می شود.

دقت کنید... مدرسه برای رفع نیاز صنعت متولد شد!

با رشد صنعت نیاز به اتاق فکر صنعت در دل جوامع روشن و پررنگ می شود و مدیران به فکر کالج هایی می افتند که در آنها دانشجویان به مسائل آینده و راههای پیشرفت صنعت موجود در کاخانه بیاندیشند لذا کالج های در منچستر، میلان، زوریخ و آکسفورد متولد می شوند.

دقت کنید... دانشگاه متولد می شود برای رفع نیاز صنعت!

رفته رفته با پیشرفتهای سریع صنعت و دانشگاه این دو نهاد از هم فاصله میگیرند و به استقلال می رسند.

و اما امروز...

دانشگاه آنقدر از صنعت فاصله دارد که در دانشگاه یک دفتر ارتباط با صنعت هست و در صنعت یک دفتر ارتباط با دانشگاه!!

دانشگاه آنقدر از صنعت فاصله دارد که فارغ التحصیلان آن، اگر بخواهند در رشته ای مرتبط با تخصصشان کار کنند، باید در دوره های آموزشی صنعت شرکت کنند و کار کردن بیاموزند!

صنعت ترجیح می دهد با کارگران کم سواد و البته کم افاده کار کند تا فارغ التحصیلان باکلاس و ناتوان دانشگاه.

امروز مدارس دانش آموز تربیت می کنند برای دانشگاه، دانشگاه دانشجو تربیت میکند برای خودش!

بهترین دانشجویان دانشگاه آنهایی هستند که به مقطع بالاتر میروند، و بهترین آنها کسانی هستند که آخر کار استاد دانشگاه می شوند!!


اندکی تامل در این ساختار پوچی و توهم گرایی نظام موجود و ناکارآمد بودن آن برای هر کس بدیهی می نماید! 

چنانکه دانش آموزان به خوبی حس می کنند دروسی را که حفظ می کنند و می آموزند برای نمره و هیچ سودی در آموختن آن حس نمی کنند و در امتحان همه داشته خود را روی برگه میریزند و پس از آن هیچ خاطره ای از آن ندارند.



با این وضع، دانش آموز، بعنوان قربانی این نظام، باید چه کند که کمتر متضرر شود؟

به این پرسش پاسخ خواهیم داد.

ان شا الله

یا علی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۹
احمد حدادی

هوالحق

در مسیر رشد انسان، همه ابعاد این موجود باید یکنواخت و متناسب رشد کند. فکر او، رفتار او و جسم او  باید هماهنگ با هم پیش بروند تا در مسیر رشد،  به خطا نرفته باشد. از همین رو رشد های تک بعدی و اصطلاحا کاریکاتوری هرچند در ظاهر جذاب و نزدیک به موفقیت به نظر می رسد لکن در آینده ای نزدیک فرد را در تقابل با جامعه و نقص های نسبی شخصیتی خویش به زانو در می آورد. 

چه بسیارند نخبگانی که هیچ توفیقی در زندگی شخصی و اجتماعی خویش ندارند. ( چنانکه در نزدیکی ما هم هستند نخبگانی که به جای رشد همه جانبه خویش همه وقت خود را در راه تک بعدی شدن خویش تلف میکنند و در نهایت شاید طلایی به گردن بیاویزند و بادی در غبغب و ... وا اسفا از این المپیاد!)

رشد جسم در حالت کلی با ورزش کردن و تغذیه مناسب حاصل است و جز اراده قوی نیازمند چیز خاص دیگری نیست.

رشد اخلاقی و رفتاری هم اراده می خواهد و هم استاد. ( این را به تفصیل خواهیم گفت ان شا الله)

اما رشد فکری...

فکر از چند راه رشد میکند

اول آنکه سن انسان بر قوای فکری اش اثر زیادی دارد. بخشهایی از تفکذ انتزاعی، مقایسه ای و انتقادی در سنین بعد از بلوغ جسمی و به مرور شکل می گیرند.

دوم انکه تجربه ( به گونه ای مستقل از سن) در رشد فکری اثر دارد. چنانکه در میان همسالان شما آنانکه سختی ها یا سفرهای بیشتری داشته اند، ساده تر و نیکتر می اندیشند.

سومین راه تحصیل دانش و کسب اطلاع است. و بخشی از این کار با حضور شما در مدرسه پیش می رود و البته بخش کوچکی از این رشد در مدارس بگونه عمومی تامین می شود.


از آنجا که مسائل دسته اخیر از روش های رشد مبتلا به مخاطب است و مایل است از آن بیشتر بداند، در آیندع نچنداد دور از این فضا بیشتر خواهیم نوشت

یاعلی...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۷
احمد حدادی

هوالحق

در تعریف انسان از هر منظری تعریف های گونه گونی شده است

زیست شناسان تعریفی کامل از نظر خودشان ارائه داده اند. تعریفی که در بهترین حالت جز ماورایی انسان را در خود ندارد.

انسان از نگاه انسان شناسان فلسفی حیوان ناطق است و از نگاه مسیحیت کاتولیک ضعیف ترین موجود مخلوق و از نگاه پروتستان ها موجودی مجبور است.

در میان انبوه این توصیفات و تعریفات از انسان ما بدنبال تعریف و توصیف نبوده و نیستیم. ( برای دیدن این تعاریف رجوع کنید به https://en.wikipedia.org/wiki/human )


انسان در دیدگاه ما موجودی است شامل یک جز مادی ( معادل آنچه در زیست شناسی برای انسان قائلند) و یک جز غیر مادی که گاه از آن با نام روح یاد می کنند.

انسانها در داشتن روح با حیوانات و فرشتگان مشترکند. تفاوت انسان با حیوان را در قوای ناطقه ( یا همان قدرت تفکر) میدانند. و تفاوت انسان با فرشتگان اختیار است. هرچند که شهوت حاصل عارض اختیار و در اثر وجود امیال نفسانی در انسان ها وجود دارد و قالب شهوات انسان با حیوان مشترک است. ( مانند میل به خوردن، خوابیدن، نوشیدن، تملک و ...)


از بعد جسمانی حرفهای بسیاری در زیست شناسی زده شده. از بعد اجتماعی هم حرف بسیار است. اما در اینجا به ابعاد روحی انسان تک به تک و به موردش خواهیم پرداخت.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۲
احمد حدادی

هوالحق

بیگ بنگ و تمام!

به تجربه دریافته ایم که هر حرکتی در عالم نیاز مند محرکی است. محرکی که وجود و ماهیت متحرک را تعیین می کند. چه حرکتی در اجسام باشد و چه حرکتی در دل جوامع انسانی. 

حرکت در عالم اجسام را جناب نیوتن با چند فرض ساده ساز، شبیه سازی و قابل پیش بینی نمود. این مدل با همه ایراداتی که فیزیک نوین به آن وارد می کند بی شک مستحکم ترین مدل تاریخ بشریت در توجیه گونه ای عام از حرکت بوده (و با اغماض هست!)

در گذر تاریخ از نیوتن تا کنون، بسیاری آمده اند و مدل های دیگری برای پیش بینی حرکت ارائه کرده اند. این دسته که معارضین مکانیک نیوتنی هستند، به چند دلیل موفقیت خاصی پیدا نکرده و در تاریخ علم جایی برای خود نیافته اند.

یا مدلهای آنها پیچیده تر از مدل نیوتنی بوده،

یا عامیت مدل نیوتن را نداشته اند

یا کسانی که این مدل ها را ارئه کرده اند از رسانه های علمی دنیا ( بخوانید کرسی های قدرت بخش علم آکادمیک مانند ETH در زوریخ یا ناپل در ایتالیا) فاصله زیادی داشته اند و موفق نشده اند نظر جامعه علمی عمومی را به خود جلب کنند. (بلا تشبیه، مانند آنچه سالها بر سر نظریه اتمی دموکریتوس آمده بود)

اما حرکت ها در عالم انسانی، بگونه ای پیچیده تر رخ می دهند. 

انسانها نه به مانند اجسام نیوتنی هستند که به ازای نیروی های مساوی، ضرب جرم و شتابشان یکسان باشد. انسانها گونه گون اند و گونه گون رفتار می کنند، بگونه ای که در خاطر نداریم هیچ فرضیه ای یا نظریه ای در باب حرکت در جوامع انسانی، همه گیر شده باشد. ( چنانکه مدل نیوتنی در حرکت اجسام همه گیر شد).

نظریات جامعه شناسی، مکاتب انسان شناسی و جهان بینی های زمینی و ماورایی متفاوتی امده اند و ایده هایی ارائه کرده اند. اما هیچ کدام از آنها همه گیر نبوده و نیستند.

همه گیر نشدن این نظریات هم ممکن است به همان دلایل فوق باشد. با یک تفاوت جزیی و آن این که بشر به ماهو بشر، جسم صلب نیوتنی نیست. رشد میکند، تغییر می کند، قدرت عکس العمل دارد و ...

و همه آنچه برای انسان بودن شرط لازم است....

بگذارید حرکت انسان را بیشتر بشناسیم. حرکت در انسانها گاه فردی است و گاه جمعی.

در حرکت فردی، انسان به تنهایی حرکت میکند و در مسیر رشد و کمال یا افول و اضمحلال گام بر می دارد. 

در حرکت های جمعی اما گروهی از انسانها با هدفی مشترک در مسیری نسبتا مشترک و معین گام بر میدارند و از نقطه ای به نقطه دیگر میرسند. درست مشابه کوچ پرندگان. البته با اندکی تفاوت! پرندگان برای حفظ حیات جسمانی خود کوچ میکنند و سرما را با گرما و گرما را با سرما جبران می کنند. اما انگیزه حرکت های جمعی انسانها چنین نیست.

انسانها انگیزه هایی متفاوت برای حرکت دارند. گاهی این انگیزه ها مشابه آن چیزی است که در مورد پرندگان و حیوانات بیان شد که همانا این نوع، وجه تشابه حیات انسان و حیوان است. اما حرکت های جمعی در انسانها یا همان حرکت های اجتماعی معمولا انگیزه های روانی و غیرحیوانی دارند.

نگاه کنید به هجرت قوم نوح، به حرکت آریایی ها از سیبری به بابل، به حرکت قبطیان مصر با موسی کلیم.

بی شک هر دونوع حرکت را می توانید در تاریخ بیابید. بی شک هم به همه حرکات جمعی بشر در تاریخ می توانید به هر دونوع نگرش بنگرید.

....

...

..

.

نتیجه همه این مقدمه فلسفی به مخاطب واگذار می شود. هر انسانی حق دارد خودش نتیجه بگیرد که چه حرکتی چه انگیزه ای داشته. اما مهم آن است که دقت کنیم که هر اجتماعی از مجموعه ای از انسانها تشکیل شده و برای هر حرکت جمعی تعدادی حرکت فردی لازم است.

اگر انقلابی اجتماعی در حال وقوع باشد باید امتی در دلشان انقلاب کرده باشند....

و اگر همه ما بدنبال یک انقلاب جهانی و نهایی هستیم و هر شب و روز بی تاب منجی هستیم، باید خودمان انقلاب کنیم. باید خودمان رشد کنیم تا رشدی جهانی را پایه گذار باشیم.


تمت!

پ.ن.1 در این سرا خواهیم نوشت، اگر مایلید بنویسید با من تماس بگیرید.

پ.ن.2 موضوع اصلی آنچیزی است که برای رشد ما لازم است. از هر جنس و زبانی

چه تعریف مسیر رشد چه تعیین اهداف رشد.

پ.ن.3. در منزل اینترنت ندارم!!!

یاعلی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۵
احمد حدادی