هوالحق
بیگ بنگ و تمام!
به تجربه دریافته ایم که هر حرکتی در عالم نیاز مند محرکی است. محرکی که وجود و ماهیت متحرک را تعیین می کند. چه حرکتی در اجسام باشد و چه حرکتی در دل جوامع انسانی.
حرکت در عالم اجسام را جناب نیوتن با چند فرض ساده ساز، شبیه سازی و قابل پیش بینی نمود. این مدل با همه ایراداتی که فیزیک نوین به آن وارد می کند بی شک مستحکم ترین مدل تاریخ بشریت در توجیه گونه ای عام از حرکت بوده (و با اغماض هست!)
در گذر تاریخ از نیوتن تا کنون، بسیاری آمده اند و مدل های دیگری برای پیش بینی حرکت ارائه کرده اند. این دسته که معارضین مکانیک نیوتنی هستند، به چند دلیل موفقیت خاصی پیدا نکرده و در تاریخ علم جایی برای خود نیافته اند.
یا مدلهای آنها پیچیده تر از مدل نیوتنی بوده،
یا عامیت مدل نیوتن را نداشته اند
یا کسانی که این مدل ها را ارئه کرده اند از رسانه های علمی دنیا ( بخوانید کرسی های قدرت بخش علم آکادمیک مانند ETH در زوریخ یا ناپل در ایتالیا) فاصله زیادی داشته اند و موفق نشده اند نظر جامعه علمی عمومی را به خود جلب کنند. (بلا تشبیه، مانند آنچه سالها بر سر نظریه اتمی دموکریتوس آمده بود)
اما حرکت ها در عالم انسانی، بگونه ای پیچیده تر رخ می دهند.
انسانها نه به مانند اجسام نیوتنی هستند که به ازای نیروی های مساوی، ضرب جرم و شتابشان یکسان باشد. انسانها گونه گون اند و گونه گون رفتار می کنند، بگونه ای که در خاطر نداریم هیچ فرضیه ای یا نظریه ای در باب حرکت در جوامع انسانی، همه گیر شده باشد. ( چنانکه مدل نیوتنی در حرکت اجسام همه گیر شد).
نظریات جامعه شناسی، مکاتب انسان شناسی و جهان بینی های زمینی و ماورایی متفاوتی امده اند و ایده هایی ارائه کرده اند. اما هیچ کدام از آنها همه گیر نبوده و نیستند.
همه گیر نشدن این نظریات هم ممکن است به همان دلایل فوق باشد. با یک تفاوت جزیی و آن این که بشر به ماهو بشر، جسم صلب نیوتنی نیست. رشد میکند، تغییر می کند، قدرت عکس العمل دارد و ...
و همه آنچه برای انسان بودن شرط لازم است....
بگذارید حرکت انسان را بیشتر بشناسیم. حرکت در انسانها گاه فردی است و گاه جمعی.
در حرکت فردی، انسان به تنهایی حرکت میکند و در مسیر رشد و کمال یا افول و اضمحلال گام بر می دارد.
در حرکت های جمعی اما گروهی از انسانها با هدفی مشترک در مسیری نسبتا مشترک و معین گام بر میدارند و از نقطه ای به نقطه دیگر میرسند. درست مشابه کوچ پرندگان. البته با اندکی تفاوت! پرندگان برای حفظ حیات جسمانی خود کوچ میکنند و سرما را با گرما و گرما را با سرما جبران می کنند. اما انگیزه حرکت های جمعی انسانها چنین نیست.
انسانها انگیزه هایی متفاوت برای حرکت دارند. گاهی این انگیزه ها مشابه آن چیزی است که در مورد پرندگان و حیوانات بیان شد که همانا این نوع، وجه تشابه حیات انسان و حیوان است. اما حرکت های جمعی در انسانها یا همان حرکت های اجتماعی معمولا انگیزه های روانی و غیرحیوانی دارند.
نگاه کنید به هجرت قوم نوح، به حرکت آریایی ها از سیبری به بابل، به حرکت قبطیان مصر با موسی کلیم.
بی شک هر دونوع حرکت را می توانید در تاریخ بیابید. بی شک هم به همه حرکات جمعی بشر در تاریخ می توانید به هر دونوع نگرش بنگرید.
....
...
..
.
نتیجه همه این مقدمه فلسفی به مخاطب واگذار می شود. هر انسانی حق دارد خودش نتیجه بگیرد که چه حرکتی چه انگیزه ای داشته. اما مهم آن است که دقت کنیم که هر اجتماعی از مجموعه ای از انسانها تشکیل شده و برای هر حرکت جمعی تعدادی حرکت فردی لازم است.
اگر انقلابی اجتماعی در حال وقوع باشد باید امتی در دلشان انقلاب کرده باشند....
و اگر همه ما بدنبال یک انقلاب جهانی و نهایی هستیم و هر شب و روز بی تاب منجی هستیم، باید خودمان انقلاب کنیم. باید خودمان رشد کنیم تا رشدی جهانی را پایه گذار باشیم.
تمت!
پ.ن.1 در این سرا خواهیم نوشت، اگر مایلید بنویسید با من تماس بگیرید.
پ.ن.2 موضوع اصلی آنچیزی است که برای رشد ما لازم است. از هر جنس و زبانی
چه تعریف مسیر رشد چه تعیین اهداف رشد.
پ.ن.3. در منزل اینترنت ندارم!!!
یاعلی